۱۳۹۲ خرداد ۲۱, سه‌شنبه

پروانه




جایگاه
قدمگاه هایت
پروانه شدند
بال در آورده اند
تا به سویت پرواز کنند...


دعا




اگر باران بارید و
یادت بود

كویر دلم را هم دعا كن...


اهدنا الصراط...




اهدنا الصراط المستقیم...!
از کودکی در گوش ماست

آخر مرا از دریاها گذراند
برای به تو رسیدن!

غرق نبودنت


امروز بودنت را التماس میکنم
تا شاید فردا در نبودنت غرق نشوم



لبخند تو




خیال تو
تنها لبخند به یادم میاورد
هر جا باشم 
به تصویر میکشم

واژه ها مجال نمیدهند!




تو برقص




باران که می بارد
تنها چیزی که لذت شکوه بارش را
کامل می کند
نگاهی است که بی هوا
از چشمان آفتابی ات

به لبان مشتاق من
می نشیند


من مینویسم




آسمان می بارد 
من مینویسم...
مگر می شود باران ببارد و من کلمه ای بر کاغذ نیاورم ؟
آری این بار شد 
باران بارید ... اما تو...


پیراهنش




به من نخند
آری
همان پیراهن اوست
گشاد است
اما
هر لحظه خاطرم تنگ میشود با یادش



قهقهه




قهقهه های من و تو 
حسادت آسمان و باران
حتی رنگین کمان هم جرات نزدیکی به ما را نداشت...
از دور نظاره گر عشوه های عاشقا نه مابود