۱۳۹۲ مرداد ۷, دوشنبه

۱۳۹۲ تیر ۲۴, دوشنبه

خیال دستانت

من به همین خیال مرهم دستانت نیز قانعم...


پروانه سیاه


پروانه سیاه زندگی‌ هوس کوچ کرده

از شانه‌هایت!

شانه‌‌هایی‌ که لختی تحمل چشمانم را نداشت...



الماس دستم



به الماس دستم ننگر
من باغ بلورین را به تو هدیه می‌کنم
تو فقط باش





ریشه من - تو




من در تو
تو در من
در هم ریشه دادیم
شکفتیم
اما حیف
در آنسوی پنجره ها...

نذر


روشن کردم
همه را
برای آمدنت نذر کرده بودم
یک
دو
سه...
هفت
نخیر
نوبت آخری شد و تو نیامدی...!



زمان




زمان را به رخ من نکشید
من روزهاست طعم گس انتظار را میچشم
منتظر ساعت ندارد...


۱۳۹۲ تیر ۴, سه‌شنبه

غرور زنانه ات




غرور زنانه ات دیوانه ام میکند
وقتی اسیر چنگهای ملتمسانه منی!


تانگوی بهشت




تو را داشتم
و یادت را

و تانگوی بهشتی درآغوشت 
زیر تک نوازی قطرات باران...


آیینه و خودارضایی




جلو آیینه تن به خودارضایی میدهم
تا بجویم عیبم را...
نمیابم جز شیداترین شیفته شیداییهای تو!


لبخند بعد ارضا شدن


تو لبخند های بعد ارضا شدن من را دوست داشتی
من هم در چشم تو نگرستن را
نه من هرزه ام
نه تو عاشق
چون هیچکدام برای هم نماندیم!





ارضا شدی...ماشین




دستگیره ماشین در کمرم فرو میرفت
من سکوت میکردم تا تو عشقم صدایم کنی
ارضا شدی
فاحشه شدم...


قنوت من




تنت بخش مقدس شیطان است
قنوت من لمس تو
و سجده گاهت
بوی یاس مادربزرگ میدهد!


سیگار له شده




تنها سیگار نیست
به آدمها هم که کام میدهی
آخر لهت میکنند...


۱۳۹۲ خرداد ۲۱, سه‌شنبه

پروانه




جایگاه
قدمگاه هایت
پروانه شدند
بال در آورده اند
تا به سویت پرواز کنند...


دعا




اگر باران بارید و
یادت بود

كویر دلم را هم دعا كن...


اهدنا الصراط...




اهدنا الصراط المستقیم...!
از کودکی در گوش ماست

آخر مرا از دریاها گذراند
برای به تو رسیدن!

غرق نبودنت


امروز بودنت را التماس میکنم
تا شاید فردا در نبودنت غرق نشوم



لبخند تو




خیال تو
تنها لبخند به یادم میاورد
هر جا باشم 
به تصویر میکشم

واژه ها مجال نمیدهند!




تو برقص




باران که می بارد
تنها چیزی که لذت شکوه بارش را
کامل می کند
نگاهی است که بی هوا
از چشمان آفتابی ات

به لبان مشتاق من
می نشیند


من مینویسم




آسمان می بارد 
من مینویسم...
مگر می شود باران ببارد و من کلمه ای بر کاغذ نیاورم ؟
آری این بار شد 
باران بارید ... اما تو...


پیراهنش




به من نخند
آری
همان پیراهن اوست
گشاد است
اما
هر لحظه خاطرم تنگ میشود با یادش



قهقهه




قهقهه های من و تو 
حسادت آسمان و باران
حتی رنگین کمان هم جرات نزدیکی به ما را نداشت...
از دور نظاره گر عشوه های عاشقا نه مابود


۱۳۹۲ خرداد ۱۹, یکشنبه

نشانه روی قلبم




چشمانم را بستی
لب هایم را
دستهایم و 
بغض گلویم را...
نشانه روی قلبم را چه کنم!!!



حلزون




هرشب
حلزونی روی تنم میلغزد
جای جای بوسه های تو
همان حس لطیف و نرم عاشقی



عروس لحظه ها


عروس لحظه های شهوتم شو
رنگین کمان تنت کالبدم را شعله ور میکند
آنگاه 
ققنوسی میشوم 
مسخ تنت



سجده




سجده میکنم روی تو
من با تنت عبادت میکنم ...




داغی تو




یخ شهوت تن منرا
تنها داغی تو آب میکند...


حسرت




هرچه لمس میکنم
هرچه بر تنم فرو
هیچ کدام جای کوره آتشین تو را نمیگیرد...
من ماندم و حسرت !!!